نگاهي به فيلم پرتقال خوني (سيروس الوند)
منتظران منجی
طلوع مي كند آن آفتاب پنهاني

ميوه مسمومي كه جعبه سينماي ايران را آلوده كرد.

خلاصه داستان فيلم
پرتقال خوني داستان مهندسي ميانسال به نام «والا» را روايت مي كند كه در آستانه جدايي از همسرش قرار دارد. مهندس والا كه به دنبال جذب يك دكوراتيو است با دختري به نام ترمه كه متخصص طراحي دكور است در دفتر كارش برخورد مي كند. اين ملاقات فرصتي است تا به تدريج مهندس والا عاشق ترمه شده و ميان اين دو رابطه اي پنهاني شكل بگيرد. از سويي يك عكاس به نام سياوش با ترفندهاي مهندس والا وارد زندگي ترمه شده و با شكل گيري كشمكش هايي ميان آنان سياوش عاشق ترمه مي شود. مثلث عشقي به وجود آمده در فيلم پرتقال خوني محوري ترين موضوع آن است، اگرچه فيلم در قصه هاي فرعي هم با سوژه عشق و خيانت و بسط آن تا همه جامعه پيش مي رود.
نقد و تحليل فيلم
«سيروس الوند» از مطبوعات خودش را به سينما كشيد و در همان قبل از انقلاب، فيلم «فرياد زير آب» را ساخت، اما شهرت و جايگاه تثبيت شده او به سينماي پس از انقلاب بر مي گردد. به جز فيلم هاي «الوند»، «يك بار براي هميشه» و تا حدودي «هتل كارتن»، بقيه عموماً در سطح گذشته اند، اما «پرتقال خوني» حكايت ديگري است. فيلمي كه اوج سقوط يك كارگردان متوسط را رقم زده است. فيلمي كه از منظري ديگر متأسفانه واقعيت سينماي فاقد انديشه ايران را فرياد مي زند؛ سينمايي كه گام به گام از اواسط دهه هفتاد با طي طريق سطحي گرايي و ابتذال به پرتقال خوني ختم مي شود. در واقع اين فيلم را بايد سمبل و نماد سينمايي ارزيابي كرد كه از حداقل هاي فرهنگ عمومي مردم ايران فاصله گرفته و آشكارا به تقليد و گرته برداري از نازل ترين توليدات تلويزيوني ماهواره ها، بسنده كرده است. تا كنون مشكل سينماي ايران در وام داري آن به هاليوود و باليوود بود، اما اكنون سيروس الوند با ساختن پرتقال خوني، باب كپي برداري از سريال هاي نازل ماهواره اي را آن هم براي قالب سينمايي باز كرده است، رويكردي كه چنانچه فكري براي آن نشود، بيش از پيش، سينماي اخلاقي : انساني و پاك و منزه را آلوده به سموم وارداتي مديريت شده مي كند.
يك بار خلاصه داستان اين فيلم را مرور كنيد. واقعاً اين قصه و اجراي آن قرار است چه معضلي از مسائل پيش روي جامعه ايران را گوشزد يا رهنمود و حل كند. حتي از منظر تفريح و سرگرمي هم اگر قرار باشد به پرتقال خوني امتياز بدهيم، باز هم اين اثر قعر جدول را به خود اختصاص نمي دهد. اثر مفرح هم بالاخره بايد داراي ويژگي هايي باشد. حال آن كه فيلم الوند از اين حيث هم مخاطب خود را راضي نمي كند، بنابراين آنچه باقي مي ماند، انبوهي از تصاوير و ديالوگ هايي است كه آموزش هاي غيرسالمي را روانه مغز و دل تماشاگر مي كند. فيلم حتي از داشتن تصاوير زيبا و ايجاد لذت بصري هم محروم است. پرتقال خوني قدرت تكنيكي و قواعد سينمايي هم در خود ندارد تا عاملي براي ايجاد انگيزه تحليل و دفاع از آن باقي بگذارد. يك اثر خنثي، بي نظم در دكوپاژ و فاقد محتواي مرتبط با حتي اقليتي از جامعه ايران است و اگر هم مطابق سليقه و پايگاه و خاستگاه اجتماعي كارگردانش - كه متعلق به اقشار متوسط جامعه ايران است - بخواهيم در فيلم تأملي داشته باشيم، باز هم بعيد است كه اين لايه هاي جامعه تا اين حد درگير مناسبات غير سالم باشند.
آيا قشرهاي متوسط به بالاي جامعه تا اين حد درگير خيانت و بي بند و باري هستند؟! شايد گفته شود كه بخشي از سينما با اغراق همراه است و آگرانديسمان مسائل مبتلا به، مي تواند هشداري به اين اقشار باشد، ولي اين كه اثري اساساً فاقد وجوه واقع گرايانه باشد، جز ايجاد تخريب و فاصله اندازي ميان اين اقشار كاركرد ديگري ندارد. واقعيت قضيه اين است كه طبقات مرفه و پايين تر از آن، مسائل خاص خود را دارند كه چنانچه سينماگري متعهدانه و آگاهانه رويكردي به افشا و آسيب شناسي اين مشكلات داشته باشد، حتماً جايگاه برجسته و شاخصي كسب مي كند، اما اين كه به جاي كمك و اندرز هنرمندانه، چالش هاي غيرواقعي و تهديدكننده مقابل اين لايه هاي اجتماع بگستراند، راه به دشمني با آنان پيموده است.
شخصيت اصلي فيلم پرتقال خوني مهندس والا (با بازي فريبرز عرب نيا) در حالي مي خواهد از همسرش (با نقش آفريني ويشگا آسايش) جدا شود كه او با داشتن يك دختر، متهم به ارتباط نامشروع با وكيل اين خانواده است. ترمه (نيوشا ضيغمي) در شرايطي كه با والا نرد عشق مي بازد، در عين حال دل در گرو سياوش (حامد بهداد) مي گذارد و سياوش كه به ظاهر براي خدمت به والا مأموريت دارد، به او خيانت عشقي مي كند و بدتر از همه اين كه حتي مادر فيلم (آهو خردمند) زخم خيانت بر دل دارد و اكنون دخترش را در آينه خيانت ورزي مردان پيش بيني مي كند و ... خلاصه همه يا خيانت جنسي كرده اند و يا در حال خيانت عشقي و جنسي به يكديگر هستند!
پرتقال مسموم سيروس الوند، چنان بي محابا در اين زمينه ها پيش مي رود كه گرايش غالب اثرش جز خروجي اروتيك و اباحه گرا چيزي به دنبال ندارد.
اساساً عمل «بدمن» و ضدقهرمان فيلم پرتقال خوني خيانت است و بقيه همه قرباني خيانت هايي هستند كه عامل آن دوري آنان از دين و مذهب و سنت هاي بالنده و حسنه اي است كه يا در آنها وجود ندارد و يا در فيلم بازگو نمي شود. چرا اين آدم ها به اين ورطه افتاده اند؟ از نگاه الوند، همين است كه هست و يا بايد باشد! حداقل اگر به سياق آثار غربي كه چنين رويكردي دارند، عامل چنين پديده اي آسيب شناسي مي شد و در كنار آن رهنمودي مبني بر بازگشت آدم ها به دامن پاك گرايي و پاك انديشي متأثر از باورها و اعتقادات اسلامي- ايراني داده مي شد، شايد وظيفه حمايت از الوند و فيلمش شكل مي گرفت، اما وقتي شاهديم كه در فيلم حتي براي برون رفت كاراكترها از بحران خيانت آلود، توصيه رفتن به جزيره كيش و ... مي شود، آه از نهاد مخاطب ايراني بر مي آيد، كه اي دل غافل، اين كارگردان در كجاي جامعه ايران زندگي مي كند كه نمي داند، حتي آسيب ديدگان دنياي واقعي وقتي به مرز چنين مشكلاتي مي رسند، سر از دنياي معنوي و آرميدن در كنار نمادها و سمبل هاي ديني- مذهبي در مي آورند. يعني ماديات و دنياي كاپيتاليسم تا اين حد شيرين و جذاب است كه در صورت اسپانسر بودن كيش، بايد تمام اعتقادات و رسم و رسوم مردمي ايران به چالش كشيده شود؟ كيش پاره تن ايران اسلامي است و قاعدتاً متوليان و مديران اين منطقه سرمايه گذاري به منظور زير سوال بردن محتواي ارزشي مردم را نداشته اند، اما آنچه در فيلم به منصه ظهور رسيده، بالا بردن كيش به وراي آثار در خور توجه ديني مردم مسلمان است، رويكردي كه سهواً يا عمداً منجر به تبليغات مثبت براي اين جزيره نشده و اتفاقاً باعث خنده مخاطب و وهن چنين اسپانسرينگ هايي شده است.
همچنان كه در بالا اشاره شد، سينماي غرب آكنده از چنين فيلم هايي : صد البته در ساختارهاي قرص و محكم : است، اما در همان دنيا هم به دليل رويكرد اندرزگونه آثار به سلامت زيستن، كاراكترها در يك پروسه داستاني به تحول و پشيماني از گناه دست مي يابند، حال آن كه كاراكترهاي پرتقال خوني مسيري را طي مي كنند كه از نگاه خود پشيمان نيستند، مثلاً سكانس حضور ترمه در كيش و ويلاي مذكور به همراه سياوش را به ياد بياوريد وقتي او آشكارا ابراز مي دارد كه اگر تاكنون از اين رابطه احساس گناه مي كرده، ولي حالا ديگر احساس گناه نمي كند! (نقل به مضمون)، حتي پايان بندي باسمه اي فيلم كه به اصطلاح با ندامت دختر و بازگشتش به خانه مادري توأم است، نوع چيدمان و دكوپاژ دوربين طوري است كه اساساً مخاطب با پشيماني دختر همذات پنداري كه نمي كند هيچ و چه بسا كاركردي بر عكس دارد، حتي اگر بپذيريم كه فينال اثر دال بر تأثير مطلوب بر تماشاگر است، اصلاً توجيه درستي نيست كه در تايم 89 دقيقه اي فيلم همه جوره مخاطب بمباران بدآموزي و القاي فرهنگ ليبرالي و سكولاريسم شود، آن وقت توقع داشته باشيم كه يك دقيقه اختتاميه پادزهر، سمومي باشد كه طي 89 دقيقه به فكر و ذهن و احساس تماشاگر تزريق شده است!
نكته شگفت انگيز كار جايي است كه كارگردان خود در نشست نقد و بررسي اثرش، پرتقال خوني را فيلم خوب كارنامه اش ندانسته، اما در عين حال ساخت آن را در راستاي شغلش كه بالاخره بايد نان بخورد، معرفي كرده است! واقعاً اين نان، خوردن دارد؟111
اما واقعيت تأسف انگيز ديگر فيلم، شركت چند بازيگر شاخص در آن است. بازيگراني كه به شدت مورد سوءاستفاده ابزاري قرار گرفته اند و نقطه تاريكي در كارنامه سينمايي خود رقم زده اند.
فريبرز عرب نيا، پس از دوره فترت سينمايي اش - به دليل حضور در سريال جذاب مختارنامه - يك پسرفت و اقدامي زيانبار براي مقبوليت نقش مختار به وجود آورده است. نقش مهندس والا براي عرب نيا از دو سو آسيب محسوب مي شود. نخست اين كه خود كاراكتر از يك تيپ در حد و اندازه مردان زنباره سريال هاي نازل ماهواره اي فراتر نمي رود و در درجه دوم كه خود عرب نيا همين نقش بد را نتوانسته خوب از كار درآورد. در واقع اين طبيعي است كه وقتي بازيگري به مدت چهار سال در قالب يك شخصيت تاريخي مثبت و معنوي فعاليت داشته است، حالا يك باره خود را در قامت مردي ديده كه بايد پر از ويژگي هاي نامطلوب مناسباتي با زنان باشد، خصوصاً كه نقش به همين اندازه بسنده نكرده و به طور كلي حضور بازيگر در فضايي رقم خورده كه در تمام شئون آن با فرهنگ و هنر و باورها و اعتقادات مردم مسلمان ايران بيگانه است.
حامد بهداد نيز در پرتقال خوني خود را قرباني انتخاب بد كرده است. بهداد كه در جايگاه جوان باانگيزه و مستعد سينماي ايران مي تواند حالا حالاها نقش هاي به فراخور توانايي و مورد پذيرش قاطبه سينمايي ها و مردم و خانواده ها گزينش كند، با حضورش در پرتقال خوني، يك شيب تند را براي سقوط خود برگزيده است.
ديگر بازيگران فيلم نيز در همين دام گرفتار شده اند. از جمله «ويشگا آسايش» كه همواره به عنوان بازيگري گزيده كار شناخته مي شود؟ معلوم نيست چه عاملي او را به فضاي فيلم پرتقال خوني كشيده است؟ آهو خردمند و بقيه نيز سودايي را از سر گذرانده اند كه تا خيلي بعدها در آسيب آن گرفتار خواهند بود.
خلاصه كنيم، پرتقال خوني نه تنها لكه پاك نشدني در كارنامه سازنده اش شناخته مي شود، بلكه بايد آن را ميوه مسمومي ارزيابي كرد كه همجواري اش با نمونه هاي سالم، جز گنديدن بقيه و رسوخ كرم هاي آن به بدنه جعبه سينماي ايران چيزي به ارمغان ندارد. سينمايي كه الوند و برخي هاي ديگر از آن تحت عنوان سينماي بدنه ياد مي كنند، بي ترديد نيازمند آثار سرگرم كننده سالم و موثر است، اما آيا هر مجموعه تصاوير مبتذل را مي توان سينماي بدنه قلمداد كرد و افتخار جمع آوري اين عكس ها را بر دوش كشيد؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان منتظران منجی و آدرس mohamadyazdani2012.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 131
بازدید کل : 29849
تعداد مطالب : 29
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1